ای عاشق..

کربلا را مپندار که شهری است
در میان زمین بلکه تکه ای از بهشت است که خدا

به احترام حسین اورا در زمین قرار داد...

وبین الحرمین...صفا و مروه عاشق حسین...

ای زمین...
کربلا را به یاد داری آن لحظه که آفتاب زینب غروب میکرد.
آن لحظه که سرخون خدا را از قفا بریدند.
آن لحظه که علی اکبر از سوز تشنگی زبان در کام حسین میگذاشت.

کربلا را به یاد داری
آن لحظه که حسین تنهای تنها بدن اصغرش را دور از چشم مادرش در پشت خیمه ها 
خاک میکرد.

کربلا را به یاد داری
 آن لحظه که خیمه های حسین را آتش میزدند.
آن لحظه که عمۀ سادات همۀ کودکان را جمع کرد و از خیمه بیرون دوید...

کربلا را به یاد داری...