تحریک مردم برای جنگ با حسین بن علی (ع)

ابن زياد درچهارم محرم سال 61 هجرى قمرى در كوفه بر منبر رفت و معاويه و يزيد را ستود و اظهار مسلمان بودن كرد و مردم را به جنگ با امام حسين(عليه السلام) تحريك نمود.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- حوادث الايام، صفحه 16.

به درک واصل شدن نمرود

نمرود پسر كنعان بن سام بن نوح بود، وى مالك ممالك مشرق و مغرب بود و آن چنان متكبر و خودخواه شد كه دعوى الوهيت كرد. آن ملعون بت هايى به صورت خويش تراشيده و به اطراف فرستاد و مردم را به عبادت آنها مجبور گردانيد.
ادامه نوشته

بار این چه شورش است...

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است

ادامه نوشته

ورود عمر سعد به کربلا

سعد بن ابى وقاص با خاندان رسول اكرم(عليهم السلام) رابطه خوشى نداشت حتى در شوراى عمر حق رأى را به عبدالرحمن بن عوف داد و بعد از كشته شدن عثمان با حضرت على(عليه السلام)بيعت نكرد. پسرش عمر بن سعد راه پدر را ادامه داد و با اين خاندان كه هادى امت بودند رابطه خوبى نداشت، ابن زياد ملك رى رابه عمر سعد داده بود. چون ابن زياد از خبر ورود امام حسين(عليه السلام) به عراق مطلع شد، قاصدى نزد عمر فرستاد كه اول به جنگ حسين بن على(عليه السلام) برود و او را بكُشد سپس به سمت شهر رى روانه شود.
ادامه نوشته

نامه امام حسین (ع) برای مردم کوفه

در  روز سوم محرم امام حسين(عليه السلام) براى بزرگان كوفه نامه اى نوشتند و آن را به قيس بن مسهَّر صيداوى دادند كه به كوفه برساند. مأمورين در بين راه، قيس را گرفتند، و پس از آنكه او بر ضد يزيد و ابن زياد سخن گفت، او را به شهادت رساندند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقويم شيعه، صفحه 17.

نجات یوسف (ع) از زندان

يوسف(عليه السلام) به جهت عدم خيانت به زن عزيز مصر چندين سال زندانى شد. رفقاى او كه در زندان بودند خوابى ديدند و يوسف(عليه السلام) خواب آنان را چنين تعبير كرد: يكى را فرعون به قتل مى رساند و ديگرى آزاد مى شود. يوسف(عليه السلام) به شخصى كه آزاد مى شد فرمود: نزد فرعون از من ياد كن تا از زندان آزاد شوم.
ادامه نوشته

نجات یوسف (ع) از چاه

برادران يوسف(عليه السلام) از روى حسادت، وى را به چاه انداختند. جبرئيل امين او را گرفته، روى سنگى نشانيد، و به دلجوئى او پرداخت.
ادامه نوشته

ورود امام حسین (ع) به کربلا

امام حسين(عليه السلام) روز چهارشنبه، دوم محرم سال 61 هجرى قمرى به كربلا رسيد. در اين هنگام اسب ايشان از حركت ايستاد، لذا بر مركب ديگر سوار شدند و تا هفت مركب عوض كردند، هيچكدام حركت نكرد. امام (براى فهماندن به حاضرين) فرمودند: اين زمين چه نام دارد؟
عرض شد: غاضريهّ ـ ماريه ـ نينوا ـ شاطى الفرات ـ كربلاء.
حضرت آهى از دل برآورد و فرمود: توقف كنيد، همين جا مردان ما شهيد و خون ما ريخته و حرم ما اسير مى گردد، قبر ما زيارتگاه مى شود، اين است همان نقطه اى كه جدّم براى انجام وظيفه به من وعده كرده است.
در جلد سوم كشكول بحرانى آمده: امام، كربلاء را چهار ميل در چهار ميل به شصت هزار درهم خريد و به ايشان يعنى اهل نينوا و غاضريّه داد و شرط كرد: مردم را به اين قبر راهنمائى و سه روز زوّار را مهمان كنند.
همزمان با ورود امام به كربلاء حرّبن يزيد به كربلاء وارد شد، نامه اى از عبيداللّه دريافت نمود كه هر جا امام فرود آمد، او را در سختى قرار دهد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الايّام، صفحه 13.

کاروان عشق

کاروانی میرود تا عشق را پیدا کند

کاروانی میرود تا زندگی معنا کند

کاروانی میرود تا عرش را ماوا کند

کاروانی میرود تا واژه ی ایثار را معنا دهد

کاروانی میرود تا جسم ها را جان دهد

کاروانی میرود تا عاشقان را سر شود

کاروانی با مرکب عشق و سلاح ایمان در دشت سوزان بیدار راه می افتد تا با شوق دل به شوق شهادت

 و به اشتیاق وصل به استقبال نیزه های سوزان و تیز رود.

کاروانی با نوای کودکان مظلوم و زمزمه ی دعای بیماری معصوم همنوای بادهای سوزان کویر پیمان

شکنی میشود .

کاروانی به سوی دشت حادثه رهسپار میشود تا بی مروتان را مروت آموزد.

کاروانی در دشت حادثه سکنی میگزیند تا کاروانیان را به شهادت خدا دعوت کند .

کاروانی میرود با هفتاد و دو شیر مرد........

رسیدن امام حسین (ع) به قصر بنی مقاتل

امام حسين(عليه السلام) در روز اول محرم سال 61 هجرى قمرى در حالى كه به كربلا نزديك مى شدند به قصر بنى مقاتل رسيد و در آنجا نزول فرمود. پس ناگاه، نگاه حضرت به خيمه اى افتاد، حضرت پرسيدند: اين خيمه كيست؟ گفتند: خيمه عبيد الله ابن حرّ جعفى است. فرمود: او را نزد من آوريد. عبيد اللّه در پاسخ پيام رسان امام حسين(عليه السلام) گفت: من از كوفه بيرون نيامدم مگر به سبب آنكه مبادا حسين داخل كوفه شود و من در آنجا باشم، به خدا سوگند من نمى خواهم او را ببينم و حتى نمى خواهم او هم مرا ببيند. رسول برگشت و سخنان او را نقل كرد. حضرت خودشان تشريف بردند، همان كلمات را به حضرت عرض كرد. حضرت فرمودند: اگر يارى مرا نمى كنى در صدد قتال من برميا، به خدا سوگند هر كس استغاثه مرا بشنود و يارى نكند هلاك خواهد شد. آن مرد گفت: ان شاء اللّه چنين نخواهد شد و از سعادت هميشگى محروم ماند.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الأيام، صفحه 12.

رسیدن اصحاب فیل به مکه

ابرهه يكى از سرداران لشكر نجاشى در صنعا كليسائى زير نظر معماران با تجربه بنا كرد و قليس نام نهاد و مردم را از زيارت كعبه منع و به زيارت كليسا دعوت كرد. عربى از قبيله مصر شب در آن خانه ماند و در و ديوار خانه را به نجاست آلوده كرد، طورى كه بوى كثافت در فضاى خانه استشمام مى شد.
ادامه نوشته

بخشیدن انگشتر توسط  امام علی (ع)

در اين روز حضرت على(عليه السلام) انگشتر خود را در حال ركوع به سائل اعطا كرد و آيه 55 سوره مائده نازل شد.

ادامه نوشته

روز مباهله

يك هيئت شصت نفرى از اشراف نصاراى نجران به اتفاق 3 نفر از رؤسا به نامهاى عاقب ،سيّد و ابو حارثه (اسقف) بنا به دعوت پيامبر اسلام(عليه السلام) به مدينه آمدند و به حضور پيامبر رسيدند، اسقف سؤال كرد يا محمد در باره عيسى چه مى گويى؟ حضرت فرمود: او بنده و رسول خدا بود، گفتند هرگز ديده اى فرزندى بدون پدر به دنيا بيايد؟ اين آيه نازل شد:
«اِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». يعنى قضيه عيسى نزد خدا مانند قضيه آدم است كه او را از خاك آفريد بدون پدر و مادر. مناظره به طول انجاميد و آنها لجاجت و خصومت كردند، خداوند فرمود: «فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائكَ مِنَ العِلْمِ...» (آل عمران آيه 61)
ادامه نوشته

عید سعید غدیر مبارک

خم، صحرائيست بين مكه و مدينه در جحفه و بعضى گويند 3 ميل از جحفه دور است. در سال دهم هجرى وقتى اعلام قصد حجة الوداع پيامبر(صلى الله عليه وآله) كتباً و قولا به بلاد مسلمين رسيد، جماعت بسيارى از هر طرف حاظر شدند و در خدمت حضرت به مكه مشرف گشتند، در راه برگشت در صحراى خم جبرئيل(عليه السلام) نازل شد و سلام خداوند را با تأكيد شديد در نصب خلافت اميرالمؤمنين با اين آيه شريفه آورد: «يا اَيُّهَا الرَّسوُلُ بَلِغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ.» (سوره مائده آيه 71) «اى رسول به مردم برسان آنچه فرستاده شده بتو از طرف پروردگارت (يعنى خلافت امير المؤمنين را) و اگر انجام ندهى تبليغ رسالت نكرده اى و خدا ترا از شرّ مردم نگاه مى دارد.»
ادامه نوشته

عید سعید قربان مبارک

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بعد از جنگ بنى قَينُقاع كه به قول اكثر در شوال سال دوم قمرى بعد از جنگ بدر بود به مدينه برگشت و به مصلّى رفت و با مسلمانان نماز عيد اضحى را خواند، حضرت يك يا دو گوسفند قربانى كرد و ساير اشخاص متمكن هم در اين روز قربانى كردند و اين اولين نماز قربانى بود كه در اسلام به عمل آمد.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در قربانى كردن عادتش اين بود كه دو گوسفند نر و چاق و شاخدار مى خريد چون از نماز عيد و خطبه فارغ مى شد يكى از گوسفندان را در مصلى با دست خود ذبح مى كرد و مى گفت خدايا اين قربانى از طرف آنهائى است كه به و حدانيت تو و رسالت من شهادت مى دهند، سپس ديگرى را مى آوردند از جانب خود ذبح مى كرد و مى گفت: خدايا اين از جانب محمد وآل محمد مى باشد و خود و خانواده اش از گوشت هر دو قربانى مى خوردند و بقيه را به فقراء مى دادند.(1)
________
1ـحوادث الايام، صفحه 288.

شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه

مسلم بن عقيل در نهم ذى الحجّه الحرام سال 60 هجرى قمرى در سن 28 سالگى توسط بكر بن حمران احمرى به شهادت رسيد و هانى در سن 89 سالگى توسط غلام ابن زياد به نام رشيد به شهادت رسيد.
ادامه نوشته

روز عرفه

عرفات
نام سرزمینی است در 20 کیلومتری مکّه که بر زائران خانه خدا واجب است از ظهر روز نهم ذی الحجّه تا غروب در آنجا بمانند و اگر قبل از غروب از آنجا خارج شوند باید یک شتر کفّاره دهند . واژة عرفات از معرفت به معنای محلّ شناخت است . در آنجا آدم و حوا علیهماالسّلام یکدیگر را شناختند و به گناه خود اعتراف کردند. به فرموده امام صادق و امام باقر علیهماالسّلام جبرئیل در این مکان به حضرت ابراهیم گفت : وظایف خود را بشناس و فراگیر . (کافی / ج 4 / ص 207)

ادامه نوشته

قصد خروج امام حسین (ع) از مکه به عراق

در ماه ذيحجّه سال 60 هجرى قمرى امام حسين(عليه السلام) احرام به حج بست. در روز هشتم اين ماه عمرو بن عاص با جماعت بسيارى به بهانه حج به مكه وارد شدند، وى از طرف يزيد مأمور بود كه حضرت را گرفته و به نزد او ببرد يا آن جناب را به قتل برساند، حضرت از حيله آنها مطلع بود، لذا احرام حج را به عمره عدول نمود و طواف خانه و سعى ما بين صفا و مروه و ساير اعمال را به جا آورد و قصد خروج از مكه به عراق نمود.
در شب عرفه امام عازم بود تا صبح از مكه بيرون برود، محمد بن حنفيّه برادر حضرت آمد و عرض كرد: اى برادر ديدى اهل كوفه با پدر و برادرت حسن(عليهم السلام) بى وفائى كردند مى ترسم با شما نيز اين چنين كنند، اگر صلاح بدانيد در مكه بمانيد، اين جا حرم خداست مكرّم خواهد بود. حضرت فرمود: مى ترسم يزيد ناگهان مرا در مكه شهيد كند و احترام حرم خدا را از بين ببرد، محمد عرض كرد: به يمن برويد يا متوجه صحرا شويد كه كسى به شما دست نيابد، حضرت فرمود در اين باره فكر مى كنم.(1)
________
1-حوادث الايام، صفحه 282.

شهادت باقر العلوم (ع) تسلیت باد

حضرت باقر العلوم(عليه السلام) در روز دو شنبه، هفتم ذى الحجّه سال 114 هجرى قمرى در سن 57 سالگى در مدينه توسط هشام بن عبد الملك مسموم و به شهادت رسيد.
حضرت در شب شهادت به امام صادق(عليه السلام) فرمود: «من امشب جهان را بدرود خواهم گفت. هم اكنون پدرم على بن الحسين(عليه السلام) را ديدم كه شربتى گوارا نزد من آورد و نوشيدم و مرا به سراى جاويد و ديدار حق بشارت داد.»
در روايت ديگرى فرمودند: اى فرزند گرامى، مگر نشنيدى كه حضرت على بن الحسين(عليه السلام) از پس ديوار مرا ندا كرد: «اى محمد بيا، زود باش كه ما انتظار تو را مى كشيم».
آن حضرت چندين روز و به قولى سه روز در حالت درد از اثر زهر به سر مى برد، تا به شهادت رسيد. فرداى آن روز، بدن مطهر و پاك آن درياى بيكران دانش خدايى را در خاك بقيع كنار مزار امام مجتبى و امام سجاد(عليهم السلام) به خاك سپردند.(1)
ـــــــــــــــــــــــ
1-تقويم شيعه، صفحه 294

ورود پيامبر(ص) به مكه جهت حجّة الوداع


رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در چهاردم ذيحجّة سال دهم هجرى قمرى از ذو الحُلَيفه، مُحرِم گرديد سپس داخل مكه شد، و از باب بنى شيبه به مسجد الحرام رسيد، ابتدا بر در مسجد ايستاد و حمد و ثناى الهى بجاى آورد و به پدرش ابراهيم صلوات فرستاد، سپس به نزد حجرالاسود آمد و دست مبارك به حجر ماليد و آنرا بوسيد و هفت شوط بر دور خانه كعبه طواف نمود و در پشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز طواف خواند، بعد به نزد چاه زمزم آمد و از آب آن چاه ميل فرمود و عرض كرد: اَللّهُمَّ اِنّى اَسئلُكَ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعا وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقم، سپس دست بر حجر ماليد و بوسيد و متوجه صفا شد و اين آيه را تلاوت نمود: «اِنَّ الصَّفا وَ الْمَروَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ البَيتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ اَنْ يَطَّوَفَ بِهِما». «كوه صفا و مروه از علامتهاى مناسك الهى است، پس كسى كه حج يا عمره خانه خدا رابجا آورد، باكى نيست كه صفا و مروه را طواف كند». بعد اعمال حج را تماماً به جا آورد و فارغ شد و به طرف مدينه رهسپار گرديد، حضرت على(عليه السلام) با ساير مسلمانان در خدمت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)بودند تا به غدير خم رسيدند.(1)
ـــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الايام، صفحه 274.